پروردگار مهربانم سر برآستان با شکوهت می نهم و هزاران سجده ی شکر به جا می آورم .باز هم مثل همیشه هوایم را داشتی وبه خواهش ها و تمناهایم پاسخ دادی. باز هم خود را در آغوش پر مهر تو یافتم...تو مهربان من دست های ناتوانم را که ملتمسانه به سویت دراز شده بود ،گرفتی ویاریم کردی. نمی دانم چگونه سپاست گویم. به خود می بالم ومی دانم که دوستم داری .همواره در تمامی لحظات رهایم نکردی .دوستت دارم مهربان من .پس از این نیز چشم امید برتو دارم .موفقیت فرزندم را از تو عزیز همیشه همراه دارم .از تو می خواهم فرزندم را در راه دشواری که پیش رو دارد (در راه کسب علم )،یاری کنی.تو پاکی و معصومیت او را می دانی .پروردگار مهربانم : زین پس نیز او را از شر دوستان نا اهل ایمن بدار.از تو می خواهم یاریگر او و تمام جوانان سرزمینم باشی .خداوندا تمام شادی امشبم را از تو یگانه ی بی همتایم دارم.متشکرم مهربان من.متشکرم.الحمدلله.الحمدلله.
|
پروردگار مهربانم باز هم به انتهای راهی رسیده ام که در آغازش خود را به دستان مهربان تو سپردم. ومصلحت امورم را به تو واگذار کردم. تلخی ایامی که گذشت را به شیرینی رضایت تو بخشیدم.صبر تو را در برابر بندگانی که ادعای تقرب به پیشگاه با عظمتت را دستاویز خودنمایی و خودخواهی هایشان قرار داده اند ، دیدم و صبوری کردم . ساده دلانی را دیدم که دل به این مدعیان دروغین سپرده اند و افسوس خوردم...پروردگار مهربانم : اگر من امروز مغضوب برخی بندگان تو شده ام ، به سبب آن است که گوساله ی سامری را باور نکردم و از حق دفاع کردم .تورا شکر می گویم که چشمانم را به روی حقیقت گشودی. اینک سربلند و روسپیدم و اطمینان دارم که اگر همه ی دنیا هم مقابلم بایستندو مرا مورد خشم نابجای خود قرار دهند، تنها تکیه گاه من تویی.و من هرگز اندوهی به دل راه نخواهم داد.مهربان من : از تو سپاسگزارم که در این دنیای پر آشوب پر از رنگ وریا و فتنه و مکاری...رهایم نکردی و چراغ پر فروغ هدایت را از من دریغ نداشتی و نقاب از چهره ی ریاکاران برداشتی. مهربانم:خوشحال و خرسندم که مرا در کنف حمایت خود قرار دادی و از وجود یاران همدل و روشن ضمیری بهره مند ساختی که در سایه آگاهی وحمایت و لطف و محبتشان ،مصمم و امیدوار به سوی آینده گام برمی دارم.تو می دانی در مسیر پر مشقتی که پشت سر گذاشتم،حتی لحظه ای از یادت غافل نبودم وبا هرگامی خود را به تو نزدیکتر یافتم.یاریم کن و به من مناعت طبعی عطا کن که پس از این نیزهرگز در برابر کوته نظران سر تعظیم فرود نیاورم.پروردگار مهربانم :مرا از شر همراهان نا اهل ایمن بدار. آمین
|
آن زمان که کودک هفت ساله ای بیش نبودیم دستان گرممان را گرفتند واز میان دشتهای مفروش به شقایقهای سرخ وفضای آکنده از عطر پونه های کودکی به مدرسه آوردند.کودکی بود وشور ونشاط وعشق به زندگی.رفتن به مدرسه معنای جدایی از آغوش پر مهر مادر را داشت.اما کم کم به چهره ی مهربان معلم ولبخندهای شیرینش انس گرفتیم.اگر آن روز با دیدگانی مبهوت وگاهی اشکبار به این میز ونیمکتها می نگریستیم اما امروز دستان سردمان با این یاران همیشه همراه پیوند نا گسستنی دارد.آری امروز اشک چشمانمان به خاطر وحشت وغربت نیست چرا که این فضا دیگر فضایی بیگانه نیست.ودانش آموزان دوستانی نا آشنا نیستند که فرزندان ما هستند وغم آنها بار سنگینی است بر دوش ما. گویا لحظه ای بیش نبود سالیانی را که در اینجا طی کردیم.روزهایی که با دوستانمان بر قلب سیاه تخته سرود محبت نگاشتیم وفریاد زندگی بر آوردیم وهدف زیستنمان را در اینجا یافتیم.چه شیرین وگوارا بود نگریستن به چشمان پر مهر معلم .سالها گذشته است امایاد وخاطره ی آن مهربانان هرگز فراموش نمی شود.یادشان همواره زنده و سخنانشان بر لوح زرین اندیشه مان همواره درخشان است. آنها که ما پرستوان کوچک رابه گلستان سرسبز علم کشاندند.وشکوفه های معطر عشق رابه ما ارزانی داشتند.آنها که انیس ودلسوز ما بودند .آنها معلمان ما بودند.
|
امروز یک روز خوب وبه یاد ماندنی بود.هیچ چیز در این دنیا به اندازه ی یک دوست خوب و همدل ارزش ندارد. و هیچ چیز خواستنی تر از هم صحبتی با دوستی خردمند و صمیمی نیست.ومن امروز دوست و همکار خوب و مهربانم را پس از ماه ها ملاقات کردم .دو سا عتی پیاده روی کنار زاینده رود ،در پارک ناژوان.با آن طبیعت زیبا ، گل های خوشبو ، درختان سر به فلک کشیده و هوای لطیف و صدای دلنشین آب و چهچهه ی پرندگان... زمان به سرعت گذشت...آری : اوقات خوش ان بود که با دوست به سر رفت... دیدار ایشان آنقدر برایم با ارزش است که احساس می کنم سرشار از انرژی ام. روح پاک و معصوم، ایمان فوق العاده و دل دریایی که در آن جای هیچ کینه و دشمنی نیست. صداقت وراستی ، تواضع و فروتنی ، مهربانی و عطوفت ...این ها نمونه هایی از صفات اخلاقی ایشان است.من به دوستی با ایشان به خودم می بالم. با تمام وجود دوستشان دارم و برای سلامتی وشادکامی شان دعا می کنم. بازی زندگی بازی شگفتی است.کسانی را که دوستشان داری وآرزو داری هر روز کنارشان باشی و چشمانت به دیدارشان روشن شود از تو دورند و به ندرت به زیارتشان موفق می شوی .ولی ناچاری کسانی را هر روز ببینی که ...و هرچه می کوشی از آنان دور باشی و وجودشان و اعمال کینه توزانه شان را نادیده بگیری و حرف ها یشان را نشنیده ولی باز هم به نحوی تو را در آتشی که خود می افروزند می سوزانند و جای تاسف است که بعضی هیزم کش این آتشند.... امروز یک روز خوب وبه یاد ماندنی بود. دیدار یک دوست و بعد هم دریافت ایمیلی از عزیزی دور از وطن انرژی مضاعفی به من بخشید .خداوندا به خاطر داشتن این عزیزان مهربان ودوست داشتنی از تو ممنون وسپاسگزارم .و از درگاهت سلامتی ، موفقیت وسزبلندی شان را خواهانم. آمین.
|
با که گویم این سخن . . . درد من از حصار برکه نیست . درد من همزیستی با ماهیانیست که دریا به ذهنشان خطور نکرده است.....
|
عمر این وبلاگ هم با چند نوشته ی دیگر به پایان می رسد. گذشتن از آن کار آسانی نیست.چرا که خاطرات تلخ وشیرین بسیاری را برایم زنده می کند.اما مگر نه اینکه تمام زندگی ما ، قصه ی دل بستن ها و دل گسستن هاست. همیشه در انتها می فهمیم هیچ چیز و هیچ کس در این دنیا آنقدر پایدار نیست که بخواهیم برای همیشه بدان دل ببندیم.به قول مولا علی (ع) بگذارید و بگذرید،ببینید و دل مبندید،چشم بیاندازید و دل مبازید،که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت. انشاءلله به زودی آدرس وبلاگ جدید را برای دوستان خوبم ارسال می کنم.
|
دردهای من نگفتنی دردهای من نهفتنی است دردهای من گرچه مثل دردهای مردم زمانه نیست درد مردم زمانه است..... انحنای روح من شانههای خستهی غرور من تکیهگاه بیپناهی دلم شکسته است کتف گریههای بی بهانهام بازوان حس شاعرانهام زخم خورده است....
|
.....خداوندا! خداوندا ! قرارم باش و یارم باش... جهان تاریکی محض است
|
بار دیگر با گذر روزهای عمر ، بهار زیبا وشادی آفرین فرا رسید.طبیعت متحول ودگرگون می شود تا به ما انسان ها درس تغییر وتحول بیاموزد .درس رها شدن از ایستایی وسکون .گریز از عادات ناپسند ورهایی از افکار پوچ .از گمان هایی باطل وقضاوت های بی جا .به قول دکتر شریعتی حرف هایی هست برای نگفتن…
|
«وَ لاتَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً»
«یَاأَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیرًا مِّنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ»
|