هیچ می دانی چرا چون موج، در گریز از خویشتن، پیوسته می کاهم؟ زان که بر این پرده تاریک این خاموشی نزدیک، آنچه می خواهم نمی بینم، و آنچه می بینم نمی خواهم.
|
آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
|
دوست دارم بروم سر به سرم نگذارید
|
خدای من:
|
مهربان من سلام باز هم دلم در هوایت پر می زند . به عظمت وبزرگی ات می اندیشم .به هر سو که می نگرم آثار وجودت خودنمایی می کند .پشت پنجره می روم به باغچه نگاه می کنم .زنبق های زرد وسپید .رزهای قرمز و صورتی و بنفشه های رنگارنگ که در میان شبدر های ژاپنی ،زیر سایه ی درخت خرمالو می درخشند .درخت خرمالوی کهنسال که در اواخر پاییز جلوه ای دیگر از زیبایی را به نمایش می گذارد. و درخت مو که سایه بانی را در سوی دیگر حیاط گسترده است.وشمعدانی ها....این همه زیبایی انعکاس کوچکی اززیبایی بی انتهای توست.قرآن را می گشایم سوره ی ملک آیه ی 4:((باز دوباره به چشم بصیرت دقت کن ...)) . نگاه می کنم جز تو نمی بینم .....خدای من ، دلبستگی ها ی دنیایی بسیارند .می دانم این خیلی بد است .اما رهایی از وابستگی ها ودلبستگی ها ورسیدن به وارستگی چقدر دشوار است . پروردگارا نعمتهای تو بی شمارند و من عاجز از سپاس آنگونه که شایسته ی وجود توست .روز مرگی ها ودلبستگی ها،افزون طلبی هاو... آنچنان مارا به خود مشغول می کند که گمان می کنیم زندگی چیزی جز اینها نیست.راستی این همه تلاش ودوندگی برای چیست ؟ به کجا می خواهیم برسیم ؟ اینقدر غرق در زندگی دنیا می شویم که یادمان می رود این مهمانی همیشگی نیست .شادی ها و غمها پایدار نیست. مهربان من، خودم را و اداره ی همه ی امورم را به تو می سپارم .از تو می خواهم عشق و محبت نسبت به خودت را در وجودم فزونی بخشی .ونیز نسبت به بندگانت وتمام آفریده هایت.
|
خداوند از ما توقع کار های بزرگ ندارد... بلکه فقط از ما
میخواهد کارهای کوچک را باعشقیبزرگ انجام دهیم.
|
شب سردی است و من افسرده راه دوری است ،و پایی خسته تیرگی هست و چراغی مرده می کنم، تنها از جاده عبور دور ماندند ز من آدم ها
|
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند کز شوق توام دیده چه شب می گذراند وقتست گر از پای در آیم که همه عمر باری نکشیدم که به هجران تو ماند
|
ای ملجا وامید وتنها پناهگاه من. در طوفان حوادث روزگار هیچ حادثه ای نمی تواند تو را از من بگیرد.تویی که در برابر بدی های من نیکی می آوری وپرده ی اغماض وگذشت بر زشتیهای من می افکنی .چه کنم اگر تورا نخوانم؟ به که پناه برم جز تو؟از نامردمی ها ودورویی ها ودوستی های سطحی که در سایه ی منفعت طلبی ها رنگ می بازد به که شکوه کنم جز تو؟ خداوندا رهایم مکن. اندیشه ام را خوی ومنشم راقلب وروحم رادر پناه خودت از آسیب هر چه زشتی وگناه است ایمن بدار.<<آمین یا ارحم الرا حمین>>
|
زندگیزنگتفریح کوتاهیست آماده باشید زنگ بعدحسابداریم
|