سفارش تبلیغ
صبا ویژن
یا رب از ابر هدایت برسان بارانی

به وبلاگ ربـــــــــــّــــی خوش آمدید
  • نسیم ( دوشنبه 89/11/11 :: ساعت 8:20 عصر)

  • شرلوک هولمز کارآگاه معروف و معاونش واتسون رفته بودند صحرا نوردی و شب

    هم چادری زدند و زیر آن خوابیدند. نیمه های شب هولمز بیدار شد و آسمان

    رانگریست. بعد واتسون را بیدار کرد و گفت: نگاهی به آن بالا بینداز و به

    من بگو چه می بینی؟

      ادامه مطلب...

    بخـــــــش نظرات ()

  • نسیم ( چهارشنبه 87/11/23 :: ساعت 11:30 عصر)

  •  

     یکی از مریدان حسن بصری ؛  عارف بزرگ ؛ در بستر مرگ استاد از او پرسید :
    "مولای من! استاد شما که بود ؟ "

    حسن بصری پاسخ داد :
    "صدها استاد داشته ام و نام بردنشان ماه ها و سال ها طول می کشد و باز هم شاید برخی را از قلم بیندازم ."
    "کدام استاد تاثیر بیشتری بر شما گذاشته است ؟
    حسن کمی اندیشید و بعد گفت :
    "در واقع مهمترین امور را سه نفر به من آموختند،

    اولین استادم یک دزد بود!

    ادامه مطلب...

    بخـــــــش نظرات ()

  • نسیم ( چهارشنبه 87/10/25 :: ساعت 9:22 عصر)

  • ابن سیرین (ره) یکی را گفت: چگونه‌ای؟
    مرد گفت: چگونه بُود حال کسیکه پانصد درهم قرض دارد و باید قرض‌اش را ادا کند و عیال‌وار است و هیچ چیز هم ندارد؟!
    ابن سیرین به خانه‌اش رفت و هزار درهم با خودش بیرون آورد و به وی داد!
    گفت: پانصد درهم آن را برای قرضی که داری بده و پانصد درهم آن را خرج عیال و بچه‌هایت کن.
    سپس گفت: لعنت بر من، اگر از این پس حال کسی را بپرسم!
    دوستانش که حضور داشتند، گفتند: خب میتوانستی هزار درهم به او ندهی!!
    ابن سیرین پاسخ داد:

    وقتی حال کسی را بپرسی و او حال خود بگوید، و تو چاره‏ای برای او نیندیشی، در احوالپرسی منافق بوده‌ای! 

    (کیمیای سعادت، ج?، ص ???)

     


    بخـــــــش نظرات ()


    Online User