مناجات علی (ع) مولای من! در تمام ایام زندگی ام سایة مهر تو بر سر من مستدام بود، این سایة خوب را تا آن سوی مرگ نیز گسترده بدار! خدای من! چگونه می توانم گمان کنم که پس از مرگ، تو روی گردانی و چهرة دگرگون کنی؟ در حالی که در تمام طول حیات، جز زیبایی و خوبی و لطافت از تو ندیدهام. ادامه مطلب...
|
الهی..ای که گره هر دشواری به دست تو میگشاید..و ای که تندی هر سختی به لطف تو میشکند.. دشواری ها به توان تو اسان شود و سبب ها به لطف تو جریان یابد..و همه چیز به اراده تو گذرد.. الهی..ای که کار های دشوار ترا می خوانند..و در ناگواری ها به تو روی میاروند.. بلایی نگردد مگر تو انرا بگردانی..و بر طرف نشود مگر تو ان را بر طرف سازی..و گرهی نگشاید مگر تو بگشایی.و اسیبی نابود نشود مگر تو انرا نابود سازی..ادامه مطلب...
|
الهی... ای کار براور ناتوانان...و ای سنگر حوادث هولناک..اینک من تنها مانده ام . و بار گناهان...و یار ویاوری با من نیست..و طاقت خشم ترا ندارم...و پشتیبانی مرا نیست...و در معرض خوف لقای تو مانده ام..و هراسم را ارام بخشی نیست...اگر مرا تنها واگذاری..کیست که مرا یاری کند؟؟ الهی..گریز گاه وپناهگاه همه تویی... پس بر محمد و ال او درود فرستادامه مطلب...
|
خدایا به من زیستنی عطا کن که درلحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهوده گی اش سوگوار نباشم
«دکتر شریعتی»
|
خدایم همینک چشمان بسیاری خفتهاند. اینک تنها سکوت است و سیاهی شب که شاهد نالههای خاموش و لرزان و اشک آلود عاشقانت است که از دالانهای تاریک آسمان که برایشان دریچهای برای نجوایشان قرار دادهای به سویت رواناند من در این سکوت ترسناک که ترس از نشیندن حرفهایم صدایم را در گلویم میخشکاند به سویت بال گشودهام که نه به زبان واژه که به زبان ضجه از درگاه غنایت توشهای گدایی کنم.
|
در همه اوقات و همه لحظات زندگی، نیایش برای ما امکانپذیر است. زیرا همیشه روزنههایی از دیوارهای این کهنسال به سوی ابدیت باز است و ما از رصدگاه این کالبد خاکی همواره میتوانیم آن سوی جهان را نظاره کنیم. ولی سرود نیایشی که از اعماق جان برمیآید به احساس خاموشی مطلق در جهان طبیعت شور و اشتیاقی دارد. شاید روح انسانی در خاموشی مطلق، راز دیگری درمییابد. برای همین است که نیایش شبانگاهی لذّت وصف ناپذیری دارد. گاهی هیجان روحانی ما هرگونه احساس لذّت را زیر پا نهاده و به مافوق لذّت گام نهاده و به مقام ابتهاج که در ذات روح ما نهفته است، نایل میگردیم. شاید در آن هنگام که تاریکی مطلق، فضای پیرامون ما را در بر میگیرد: « راه خورشیدی ما از دل شب میگذرد.»
|