ای دیده ودل از تو دگر گون مادام ای آنکه به تدبیر تو گردد ایام وی آنکه به دست توست احوال جهان حکمی بنما که گردد ایام به کام
بهار است.پوسته ی سرد خاک پس از خوابی دیر پا پلکها را به میز بانی گلها وسبزه ها می گشاید. سخاوت آسمان نگاه مهربان خورشید وزمزمه ی نرم نسیم در گوش گلها قصه ی شیرین زیستن وبالیدن وعطر افشاندن باز می گوید... با خود می اندیشم بهار امسال چندمین بهار زمین است؟نمی دانم اما می دانم ذهن زمین از بهار یادها دارد.تجربه ی بهار در این مدار هماره تکرار شده است وهم چنا ن نیز ادامه خواهد داشت.این آمد وشد مهم نیست.به راستی چند بار بهار در ما شکفته است؟چند بارباران چشمه ونسیم گستره ی دل را به طراوت ونشاط خوانده است؟ آری باید از شاخه های ترد جنب وجوش پرندگان از جوانمرگی گلها رقص کوتاه سبزه ها وپیری زود رس شکوفه ها عبرت گرفت.از سرو بیاموخت که باید همواره بهاری ماند.حتی در زمستان.چه بسا درختانی که در بهار هم حیات وشکفتن رادر نمی یابند.چه بسیار خارهایی که تاب حضور گل را ندارند. سال نو مبارک ایام به کام
|