میلاد با سعادت امام رضا(ع) مبارکباد.
|
اى مهر تو بهترین علایق بیمارى روح را دوا نیست
|
|
|
میلاد با سعادت مولود کعبه مولی الموحدین ،امیرالمومنین،
|
کوچک که بودی برای داشتن بهترین اسباب بازی های دنیا دعا می کردی.برای خانه ای پر از خوراکی ،برای کمی بیشتر تاپ سواری ...یادت هست؟بزرگ تر که شدی آرزو برایت قبول شدن امتحان و دانشگاه رفتن،کار و در آمد بود.به یاد داری؟ امروز هم... نمی دانم.نمی دانم دنیای آرزوهایت امروز تا کجا فکر می کند و دلداده کدام آیین است،نمی دانم حواس دلت امروز زمام دار چه کسانی است ..تا کجا تقوا دارد و چقدر مهربان است....اما لیلةالرغائب را مراقب آرزوهایت باش...
|
به تو مدیونم مادر که بی خوابی های شبهای تنهاییم را با خود تقسیم کردی. به تو مدیونم مادرکه درساعتهای درد ودلتنگی ام سهیم شدی.ودر دقایقی که رنج جدایی لبریزم می کرد بهانه جویی های مرا درک کردی وبا مدارا و حوصله مرا از امواج سرکش طغیان بیرون کشیدی.وبه ساحل آرامش رساندی. به تو مدیونم مادر که همیاریها ودلسوزی های تو دوران تنهاییم را کوتاه تر کرد وصبر ومساعدت های تو مرا صبوری آموخت. به تو مدیونم مادر که زیبایی گفتارت ونرمی رفتارت یاریم داد تا آن دوران سخت ودرد ناک را پشت سر بگذارم وسلامت ونشاط خود را باز یابم. چه زیبا بود دلجویی هایت وچه دلنشین بود حرفهای تسلی دهنده ات آن هنگام که درد بی طاقتم می کردوبه تو از درد شکایت می کردم وتو برایم از دردهای بزرگتری سخن می گفتی واز انسانهای پر صلابتی که آن دردها را در سایه ی عظمت وروح بلند پرواز وغنی خویش بدون هیچ شکوه ای تحمل می کردند.
|
آفتاب عشق ای بی نشانه ای که خدا را نشانه ای هر سو نشان توست ولی بی نشانه ای ای روح پر فتوح کمال وبلوغ ورشد چون خون عشق در رگ هستی روانه ای با یاد رخ خوب تو می خندد آفتاب
|
آیتالله العظمی حاج شیخ محمد تقى بهجت، از مراجع عالیقدر شیعیان به ملکوت اعلی پیوست.
|
آن زمان که کودک هفت ساله ای بیش نبودیم دستان گرممان را گرفتند واز میان دشتهای مفروش به شقایقهای سرخ وفضای آکنده از عطر پونه های کودکی به مدرسه آوردند.کودکی بود وشور ونشاط وعشق به زندگی.رفتن به مدرسه معنای جدایی از آغوش پر مهر مادر را داشت.اما کم کم به چهره ی مهربان معلم ولبخندهای شیرینش انس گرفتیم.اگر آن روز با دیدگانی مبهوت وگاهی اشکبار به این میز ونیمکتها می نگریستیم اما امروز دستان سردمان با این یاران همیشه همراه پیوند نا گسستنی دارد.آری امروز اشک چشمانمان به خاطر وحشت وغربت نیست چرا که این فضا دیگر فضایی بیگانه نیست.ودانش آموزان دوستانی نا آشنا نیستند که فرزندان ما هستند وغم آنها بار سنگینی است بر دوش ما. گویا لحظه ای بیش نبود سالیانی را که در اینجا طی کردیم.روزهایی که با دوستانمان بر قلب سیاه تخته سرود محبت نگاشتیم وفریاد زندگی بر آوردیم وهدف زیستنمان را در اینجا یافتیم.چه شیرین وگوارا بود نگریستن به چشمان پر مهر معلم .سالها گذشته است امایاد وخاطره ی آن مهربانان هرگز فراموش نمی شود.یادشان همواره زنده وسخنانشان بر لوح زرین اندیشه مان همواره درخشان است. آنها که ما پرستوان کوچک رابه گلستان سرسبز علم کشاندند.وشکوفه های معطر عشق رابه ما ارزانی داشتند.آنها که انیس ودلسوز ما بودند .آنها معلمان ما بودند.
|